دگر مجنون نخواهم شد که لیلی رفت از دستم
دگر با کس نخواهم گفت من دیوانه ات هستم
دگر حلاج عشقم را به مژگانت نیاویزم
دگر باور نخواهم کرد من دردانه ات هستم
اگر چون بیژن عاشق به قعر چاه تو رفتم
به جان پرویز را دیدم که بیرون بردت از دستم
اگر فرهاد عشقم را به کوی تو فرستادم
به گیسویت قسم خوردم هنوزم عاشقت هستم
به دل امید می دادم که روزی بینمت اما
تو هم ای دل زمن گمشو که عشقت رفت از دستم
نظرات شما عزیزان:
|